Love & Laugh
بچه ها وبلاگمو تغییر دادم از این به بعد به آدرس زیر بیایین,لینک یادتون نره..مرسی >>> http://one-sided.blogfa.com/ <<< اصلا رفت بيرون چــ ــقــدر داداشــ ــی شــ ـدم واســ ــه غــ ــریبــــ ــه های دورم ایرانسل ! معنیه فارسیش: مرد واقعی بودن به این معنا نیس که با 100 تا دختر بخوابی.به این معناس , جنگیدن بخاطر یه دختر!!حتی اگه 99 تاش دنباله تو باشن !! اگه اشتباهی دارم درست کنین D:
هميشه فكر ميكردم با اون ازدواج كنم ولي وقتي به خودم نگاه ميكردم مي گفتم نه اون هيچ وقت راضي نميشه كه با من ازدواج كنه هميشه به فكرش بودم به يادش بودم تا اين كه يك روزي SMS اومد!
آقا پسر دوستت دارم،
من گفتم شما؟
برايم نوشت عاشقتم
خلاصه خودش را معرفي كرد من باورم نمي شد كه اون باشه قرار گذاشتيم هم ديگه رو ديديم
دوست شديم
عاشق شديم
هر روز باهم بوديم من ازش خواستگاري كردم گفت :
من قبول دارم با پدر و مادرم حرف بزن من با پدر ومادرش حرف زدم گفتند نه نميشه شما سوادت پايينه نسبت به دختر ما و وضعيت ماليت هم خوب نيست .....
دختره ما ترم دوم حسابداري داره درس ميخونه و.......خلاصه هر كاري كردم نشد! آخرش من حقيقت راگفتم كه ما هم ديگر را دوست داريم و عاشق هم هستيم اون هم به پدر ومادرش گفت درسته ما عاشق هم هستيم پدر ومادرش شرط گذاشتن گفتند ،٣٠ميليون تومان ،را بايد تا بيست روز آينده آمده كني اين خرج مخارج عروسي است اگر تا بيست روز آيند نتوانستي اين پول را آماده كني دور فاميل و دختر ما رو خط بكش من هركاري كردم نتوانستم٣٠ميليون تومان را آمده كنم پول قرض كردم كه فقط ٦ميليون تومان شد رفتم گريه كردم زاري كردم التماس كردم قبول نكردند آخرش هم اون را زنداني كردند و گوشي و سيم كارتش را ازش گرفتند من خيلي تلاش كردم كه باهاش حرف بزنم و يا تماس بگيرم ولي نشد.ديگه هم نتونستم بيبينمش.من اومدم اروپا كه پولدار شم كه اون مال من بشه و با هم ازدواج كنيم خبردار شدم نامزد كرده چند ماه بعد خبردارشدم ازدواج كرده بعد يك سال خبردار شدم بچه دار شده
تو فیسبوک پيداش كردم براش نوشتم چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الان من همه چى دارم ولى عشقمُ ندارم...
تا امروز دوستش دارم و ميدونم كجا زندگى ميكنه...
نمي تونم فراموشش كنم!
به حال خودش گذاشتم شايد بهش خوش ميگذره
خيلي خيلى دوستش دارم خيلي احمقانست مگه نه؟؟؟ :(
بعد از دوسال رابطه
هنوز قبل از اینکه از خواب پاشی بهت مسیج میدن :
سلام عزیزم صبحت بخیر...
... و اگه دیرجوابشون رو بدی زودی بهت زنگ میزنن که مثلا :
"میخواستم خواب نمونی و دیر به سرکارت نرسی"
ولی میدونی که واسه اینکه دلت دیشب یه کم گرفته بود نگرانن ....
اونا که هیچی ازت توقع ندارن جز دیدن لبخندت...
کمبود محبت ندارن ...
دوستت دارن از ته دل ...
بهشون خیانت نکنید ...
بخاطـــــــــر خوشبختــــی !
باید
دست خاطرات را بگیرم
بروم
تا نلرزد زمین
زیر پای ِ زندگی
نگران نباش !
تنها نیستم
یک باغ
پُر از گل
کلی شب با غزل
کوچه های شعــــر
شب های مستی و شور
کلی خاطره بر میدارم
سهم تو
جاده ی روبرو
سهم من
در گذشته ...
شاید
روزی
جایی
دوباره
برای هم
شعـــری بخوانیم
کنار هم , یا که شاید , روبرو ...
...
انسان ها آواز مرا دوست ندارند .
خدا به جغد گفت :
آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدم ها عاشق دل بستن اند !
دل بستن به هر چیز کوچک و بزرگ ؛
تو مرغ تماشا و اندیشه ای !
و آنکه می بیند و می اندیشد ، به هیچ چیز دل نمی بندد.
دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست !
اما تو بخوان….
و همیشه بخوان….
که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ
شب كه مي شد دو برادر همه چيز از جمله محصول و سود را با هم نصف مي كردند .
يك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت:
درست نيست كه ما همه چيز را نصف كنيم . من مجرد هستم و خرجي ندارم ولي او خانواده بزرگي را اداره مي كند.
بنابراين شب كه شد يك كيسه پر از گندم را برداشت و مخفيانه به انبار برادر برد و روي محصول او ريخت.
در همين حال برادري كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت : درست نيست كه ما همه چيز را نصف كنيم. من سر و سامان گرفته ام ولي او هنوز ازدواج نكرده و بايد آينده اش تأمين شود.
بنابراين شب كه شد يك كيسه پر از گندم را برداشت و مخفيانه به انبار برادر برد و روي محصول او ريخت.
سال ها گذشت و هر دو برادر متحير بودند كه چرا ذخيره گندمشان هميشه با يكديگرمساوي است.
تا آن كه در يك شب تاريك دو برادر در راه انبارها به يكديگر برخوردند.
آن ها مدتي به هم خيره شدند و سپس بي آن كه سخني بر لب بياورند كيسه هايشان را زمين گذاشتند و يكديگر را در آغوش گرفتند.
شک نکن خسته است . . .
چون داره با یکی دیگه چهار نعل می تازه !! j-:
به نبودنش عادت کردی
ولی دلت بودنش رو میخواد..... !
يــكي من يــكي تو ، چـــرا ديــگري در كــلام ؟؟؟؟
زبـــــــــــــــــان باز كن لعنتي حق به جانــب مگير
لبت بر لـبش!!!ديدمت!!!بوسه ات!!!بي مــرام !!!
...
هیچ ربطی به تنهاییهای من ندارد
هیچ ربطی به رفتن تو
هیچ ربطی به غربتِ بی انتهای اینجا ندارد
شاید اگر روز تولد من یک پنج شنبه بود
شاید اگر موقع زایمان پدرم خانه بود
شاید اگر یک روز پاییزی نبود
شاید اگر آن بارانِ لعنتی یکریز نمیآمد
شاید اگر گلفروشیها بسته نبودند
شاید اگر مادرم آنروز مثل روز قبل و روز بعدش خوش بخت بود
شاید اگر جمعهها تنگِ غروبی نداشت
یا اگر داشت آسمانش آن رنگ نارنجی خودش را نداشت
یا اگر داشت شهرمان مناره نداشت
یا اگر داشت سر شب اذان نداشت
شاید اگر کسی بود مرا در آغوش بگیرد
شاید اگر آنقدر تنها نبودم
شاید اگر آنقدر تنها نبودم
شاید آنوقت جمعهها آنقدر دلگیر نبودند
بهش میگم آقای فلانی مطمئنی مار دیدی؟
گف نه بابا میخواستم انباری رو خالی کنم دست تنها بودم حوصله هم نداشتم …
من :|
باز هم من :|
و هنوز هم من :|
پسر بچه _ عمو توپمو میدی ؟
سرش را پایین انداخت و به تو پی که کنار پایش بود نگاه کرد . خم شد توپ را از زمین برداشت و بالبخند به پسر بچه داد . بچه با خوشحالی از آن جا دورشد . دوباره به سمت راست نگاه کرد . این دفعه دخترک با لبخند کنارش نسشته بود و او را نگاه میکرد . به چشمانه قهو ه ایش خیره شد وپس از لحظاتی جعبه را به او داد . دخترک از خوشحالی جیغ بلندی کشید و گفت :
_ وای ممنونم
پسرک با لبخند گفت :
_ تولدت مبارک ...
دخترک شروع کرد به باز کردن جعبه ...درون جعبه دستبند ظریفی بود ... دخترک دستبند را به دور دستان خود بست ...
پسرک شروع به حرف زدن کرد :
_ آوا میخواستم بهت بگم ...
که چشمانش به دستان دخترک افتاد . دخترک که نگاه پسرک را بر روی دستان خود دید گفت :
_ ...دیشب نامزد کردم ...
صدای دخترک درون گوش هایش میپیچید
دیشب نامزد کردم ...
غافل از آینکه خدا پایین ایستاده و نردبان را محکم گرفته که تو نیفتی...!
آه.......
چه دنیای مبهمی است !
اونوقت شب عروسی ؛ رسماً هیچی نمی پوشن ((=
ایـــــن روزهــــــــــا
کــــــه قـــــــــرار اســـــــــتــــــــ
از او …
بـــــــــــــــرای دلـــــــــــم
یـکـــــ انســـــان معـــــمـولـــــــــی بســـــــــازم!!♥♥♥
چند تراول چک – فندک – راز لبخند ژکوند – معمای مثلث برمودا
عکس عمه تون – چک برگشتی شریک پدرتون – کلید طلای یک واحد مسکونی مبله
قطعا وقتی دارید شلوارتون رو جلو پدرتون عوض میکنید
تنها چیزی که از جیب شلوارتون میفته جلو پای پدرتون فندکه D:((=
نوکرتم !
داداش !
به امام حسین من دوست ندارم تو مسابقه شما شرکت کنم!
به جون مامان صاحابت adsl دارم!
صبح به صبح، ساعت ٧ منو با اس ام اس فروش ویژه بیدار نکن.
شارژ جايزه بخوره تو سر عمت! 1000000تومان شارژ کنم 100تومن بدی!
موبایل بانک نمیخوام!
اینقدر واسه هر چی تبریک نگو!
نکن برادر من !
نکن پدر من !
نکن بي ........!
من تا حالا از شما پیشواز گرفتم؟
بابام گرفته؟
ننم گرفته؟؟؟؟کی گرفته؟؟
چی میخوای از جوووون من اخه ؟
دس از سرم وردااااااااااااااااااااااااار :|
بی انصاف خط من که همراه اوله!!((((=
من برای * رسیدن ِ * به او
و او برای * رسیدن ِ * به دیگری
ای کاش که من زودتر به خط پایان برسم !
من :|
ویروس :|
نود 32 :|
کاسپر اسکای :|
دانشگاه آزاد :|
با یــه عرب بشینم اسم فامیل بازی کنم بعد بگم:
اسم با " پ " ...
.
..
.
آی بهش بخندم ای بهش بخندم :)))))
اینه که:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
عزیزم دختر بعدی که من عاشقش میشم ,
دخترمونه .....
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺫﺍﺗﺎً ﺑﻠﺪﻥ ﻣﺦ ﭘﺴﺮﺍ ﺭﻭﺑﺰﻧﻦ ....
ﺍﻭﻧﻢ ﺟﻮﺭﻯ ﮐﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺦ ﺯﺩﻩ . . .;)
Power By:
LoxBlog.Com |